خيابان بهار شيراز سكونت داشتيم، چهارشنبه شب ها خانه ي سبز پخش ميشد. پدرم در وزارت خانه جلسه داشت، جلسه هايي كه پيرش كرد اما ش نه!!! آن شب به دليلي سريال پخش نشد، يادم نمي آيد بهار بود يا پاييز . بيشتر بهار محتمل است در ذهنم. تكاليفم را نوشته بودم و در حال جمع كردن دفتر و دستكم بودم، زير نور بي رمق لوسر اتاق والدينم و پايين تختشان روي زمين نشسته بودم. باد نسبتاً تندي مي وزيد و ساعت از ٩ شب گذشته بود، آه كه هواي باد و نسيم و قدم زدن به سرم بود و آن وقت بهار منبع
درباره این سایت