روزهايي هست كع دلم هيچ چيز نمي خواهد و نسبت به همه چيز حس تهوع وحشتناكي دارم . الان تو اون دوره هستم و همه چي مشمئزم مي كنه !!! تو اين اوضاع و احوال حس زنِ سرايدار بودن بهم دست داده چادر بسته باشم به كنرم و جارو گيلاني دستم باشه و راهپله رو تميز كنم شوهرم هم پاركينگ بسابه!!! دليل هم داره؛ چون شوهرم مدير ساختمان هست خودش از درخت خرمالوي حياط بالا مي ره و خرمالو مي چينه . ديروز هم رفته كرلر ٨ تا واحد رو باز كرده و در هاشو گذاشته تو راهرو و . منبع
درباره این سایت